کتاب Faith

  ۱۹۹۵، اسکاتلند. زندان کورنتون ویل.

لورا برانیگان به جرم قتل در زندان است. او دو سال است که برای عدالت می‌جنگد و اصرار دارد که بهترین دوستش، جکی، را نکشته است. سپس، در حالی که روحیه‌اش در پایین‌ترین حد خود قرار دارد، نامه‌ای دریافت می‌کند... بیست سال پیش، پس از فرار از گذشته‌ای پر از خشونت، لورا و جکی به هم قول دادند که برای همیشه خواهر بمانند. و استوارت وارد زندگی آنها شده بود - و به لورا تابستانی درخشان و عاشقانه هدیه داده بود. اما چه مشکلی پیش آمد؟ چرا استوارت حالا برای لورا نامه می‌نویسد؟ و آیا او می‌تواند به آزادی لورا از زندان - و گذشته‌اش - کمک کند؟

کتاب Faith

کتاب Faith

1995, Scotland. The prison of Cornton Vale

Laura Brannigan is in jail for murder. For two years she's been battling for justice - insisting that she didn't kill her best friend, Jackie. Then, with her spirits at their lowest ebb, she receives a letter

Twenty years ago, having escaped an abusive past, Laura and Jackie made a promise to be sisters for ever. And Stuart had come into their lives - giving Laura a brilliant summer of love

But what went wrong? Why is Stuart writing to Laura now? And can he help free Laura from prison - and her past

شما میتوانید نظر خود را در مورد این مطلب بیان کنید.

نام

ایمیل ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

وب سایت

نظر شما

کد امنیتی

حروف بزرگ و کوچک یکسان است.

ثبت