کتاب Alone with You

از نویسنده پرفروش «از خاکستر» در روزنامه «یو اس ای تودی»، یک رمان عاشقانه مستقل و شگفت‌انگیز منتشر شده است.

درد مرا در این خانه به دام انداخته بود. آیا عشق می‌تواند مرا آزاد کند؟

مرگ تمام عمرم مرا تعقیب می‌کرد. من از وحشت جنگ جان سالم به در بردم، اما عواقب آن بود که واقعاً مرا نابود کرد.

مردم مرا گوشه‌گیر می‌نامیدند، اما تنها زمانی که احساس خفگی نمی‌کردم، درون آن خانه بود.

برای دخترم، با اجرای یک روال سفت و سخت، ظاهری از زندگی عادی را حفظ می‌کردم. هفته‌ای یک بار، خودم را مجبور می‌کردم تا رستوران انتهای بلوک بروم - رسمی که از آن متنفر بودم اما به عنوان آخرین تکیه‌گاهم به دنیای واقعی به آن تکیه می‌کردم.

تا روزی که تابلوی «بسته است» روی در، وجود شکننده‌ام را در هم شکست. بدتر از آن، صاحب جدید، ترسناک‌ترین روح گذشته‌ام بود.

سال‌ها از آخرین باری که چشمم به گوئندولین پیرس افتاده بود، می‌گذشت. او از من متنفر بود - و حق هم داشت. اما وقتی یک گروه فیلمبرداری برای کندوکاو در گذشته‌ام به شهر آمدند، او تنها متحد من شد.

با در خطر بودن اسرارم، به گوئن تکیه کردم و ارتباطی را ایجاد کردم که هیچ‌کدام از ما نمی‌توانستیم آن را انکار کنیم. اما با گذشته‌ای به تاریکی گذشته‌ی خودمان، می‌ترسیدم که هرگونه امیدی به آینده را تحت‌الشعاع قرار دهد.

همیشه می‌گفتم وقتی مرگ بالاخره به سراغم بیاید، آماده، مشتاق و تنها خواهم بود. همیشه تنها. اما برای گوئن، شاید می‌توانستم دوباره با دنیا روبرو شوم، البته تا زمانی که به معنای تنها بودنم باشد - با او.

کتاب Alone with You

کتاب Alone with You

From the USA TODAY bestselling author of From the Embers comes a new jaw-dropping standalone romance

Pain trapped me in this house. Can love set me free

Death had been chasing me my entire life. I survived the horrors of war, but it was the aftermath that truly destroyed me

People called me a recluse, but the only time I didn’t feel like I was suffocating was inside that house

For my daughter, I kept some semblance of normalcy by implementing a rigid routine. Once a week, I forced myself to walk to the diner at the end of the block—a ritual I despised but relied on as my last anchor to the real world

Until the day a “Closed” sign on the door shattered my fragile existence. Worse, the new owner was the most haunting ghost from my past

It had been years since I’d laid eyes on Gwendolyn Pierce. She hated me—and rightly so. But when a film crew arrived in town to dig into my past, she became my only ally

With my secrets threatened, I leaned on Gwen, forging a connection neither of us could deny. But with a past as dark as ours, I feared it would eclipse any hope for a future

I always said that when Death finally came for me, I would be ready, eager, and alone
Always alone.

But for Gwen, maybe I could face the world again as long as it meant I could be alone—with her

شما میتوانید نظر خود را در مورد این مطلب بیان کنید.

نام

ایمیل ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

وب سایت

نظر شما

کد امنیتی

حروف بزرگ و کوچک یکسان است.

ثبت